یکی از فیلمهای جدید نتفلیکس که در آگوست 2024 اکران میشوند، تا به حال مورد توجه قرار نگرفته است . نمره هنوز این فیلم بازرس سانجا (پوتری مارینو، که عالی است) را در نقش یک کارآگاه جدید نمادین و بیدرنگ – با موهای مجعد کوتاه و عینک آفتابی صورتی که توسط پزشک تجویز شده است – را دنبال میکند که در حال تحلیل جسد عجیب و غریب بریده شده در مرز بین کشوره است. سر دارد... فقط سر اشتباه است.
آنچه در ادامه میآید یک معمای حیرتانگیز متراکم و از نظر موضوعی جالب است که دارای لحنهای تاریک، انگیزههای شخصیتی و حالات اخلاقی نامشخص کل سریالهای قتل دانمارکی مانند The Killing یا The Bridge است، اما در کمتر از دو ساعت به طول میانجامد. دنبال کردن. همه اینها به اندازه کافی رضایت بخش نیست که بتواند در فهرست بهترین فیلم های نتفلیکس قرار بگیرد، اما به عنوان یک خبره ژانر تریلر پلیسی متوسط، اوقات خوبی را با آن سپری کردم و با کمال میل یک سال را تماشا می کنم. فیلم Inspector Sanja که در آن با حالتی بداخلاق به مناظر زیبا و شوم جنگل نگاه می کند.
مه بدون مرز با یک صحنه کوچک زیبا از «برشی از زندگی در بورنئو» شروع می شود، قبل از اینکه جسد با یک انفجار واقعی (روی یک سقف حلبی) معمایی را آغاز کند و روی مرز بین دو کشور بیفتد. این فیلم مستقیماً وارد مضامینی میشود که زیربنای کل داستان را تشکیل میدهند، زیرا دو نیروی پلیس استدلال میکنند که دیگری باید بر اساس مرزبندی با آن برخورد کند، در حالی که اختلاف نه تنها به جایی میرسد که فاصله آن را از مرز دقیق اندازهگیری میکنند، اما بعد بپرسید که مرز واقعا کجاست اینجا وسط جنگل.
موضوع اصلی فیلم در مورد چیزهایی است که بین دو اردوگاه قرار می گیرند و هرگز در هیچ یک از آنها قرار نمی گیرند. جسد اول یک سر و نیم تنه نامتناسب است که در مرز بین دو کشور فرود می آید و توسط یک پلیس شهری نامناسب که تلاش می کند در حومه شهر جا بیفتد مورد تحقیق قرار خواهد گرفت، کسی که با رادیکال های قبیله ای بزرگ شده اما پلیس شده است و نیست. توسط هر دو طرف کاملاً پذیرفته شده است. .. فیلم هیچ کهن الگوی ساده ای نمی خواهد، که همچنین کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که هرکسی که ساده تر خوب یا بد به نظر می رسد فوراً شک شما را برانگیزد، زیرا هیچ چیز اینجا در مه به این سادگی نیست، جایی که نماهای بریده ای از درختان بومی شوم مانند خدایان پوشیده از جنگل مراقبت می کنند.
همه اینها همچنین منجر به این می شود که مجموعه ای متراکم از توطئه ها در اینجا اتفاق می افتد. پس از آشنایی با مفاهیم بالا، باید با یک قربانی جنایت که ممکن است یک قتل پرچم دروغین فداکاری، یک رئیس جنایتکار محلی، یک قهرمان کمونیست که در جنگل زندگی می کند و ممکن است فولکلور باشد یا نباشد، ربوده شده، سروکار داشته باشیم. بچههایی که در جنگل پیادهروی میکنند، و سانجا با رئیسش در مورد فساد یا بیکفایتی ظاهراً او روبهرو میشود... و اینها اسپویلر نیستند، زیرا همه چیز در نیمه اول فیلم اتفاق میافتد. در حالی که اعتراف میکنم که برخی از رشتهها را از دست دادهام، این واقعیت که میتوانم طرح را در زمانی که ضخیمتر از شاخ و برگ جنگلهای بورنئو است دنبال کنم، گواهی بر فیلمسازی محکم است.
گاهی اوقات نیز زیبا به نظر میرسد، با پالت خاموش و نماهای منظرهای که دوباره آن را شبیه یک درام جنایی اسکاندیناویایی میکند که به آسیای جنوب شرقی پیوند زده شده است، در حالی که گهگاه مقداری انرژی جنبشی به آن اضافه میشود - یک سکانس کوتاه از قایقها مستقیماً از آن احساس میشود. یک فیلم مایکل مان، و ای کاش فیلم در واقع بیشتر از این سبک را به ارمغان می آورد. کارگردان، ادوین، پیش از این جوایزی را برده است و فارغ از اینکه چه اتفاقی می افتد، فیلم را جذاب نگه می دارد.
همانطور که در بالا ذکر کردم، این را یک کلاسیک فوری می نامم. رشته های مختلف به طور منظم و کاملاً رضایت بخشی به هم گره نمی خورند، اگرچه مطمئناً چشمگیر می شود. و بیشتر از آن، علیرغم وجود تعداد زیادی کار برای تطبیق مضامین با شخصیتها، سرمایهگذاری شما بر روی شخصیتهایی که سانجا نیستند واقعاً انجام نمیشود – و شما بیشتر به او احساس میکنید به دلیل پوتری مارینو است. قوی ترین مجری بودن
اما حتی اگر به اندازه کافی عمیق نشوید، آنقدر سطح عناصر مختلف را خراش می دهد که نمی تواند همیشه جالب باشد، مخصوصاً از نظر پیچیدگی روابط شخصیت ها با دایاک. افراد قبیله ای، با تاریخ کمونیسم، و با روابط بین مقامات اندونزیایی و مالزیایی. و همانطور که گفتم، به نوعی همه اینها را در کمتر از 120 دقیقه انجام می دهد. چه بهانه ای برای این همه فیلم اکشن بسیار ابتدایی وجود دارد که نمی توانند زیر دو ساعت و نیم بیایند؟
ارسال نظر